- جمعه ۲۷ بهمن ۹۶
میم، در هفته چند بار "آرزو می کنم عاشق شی" رو تکرار می کنه و قبول دارم تمام توضیحاتش رو. اینکه تنها راه نجات فعلی برای بشریت عشق ورزیدنِ. ن صرفا ب ی همنوع، به هر چیزی. دلیلی برای ادامه دادن داشتن..
اما نگفتم ک هر بار این رو میگه اولین چیزی ک تو ذهنم میاد تصویر تو، رو صندلی، تو فرودگاه، وقتی تکیه دادی ب دسته ی چمدونت و ب من لبخند میزنیِ.. وقتی هر دو می دونیم این پایانِ. لبخندهایی زورکی. اجبار. اجبار مثل آخرین بوسه رو پله ها.. مجبور بودیم. چمدان ب دست، ب سمت مسلخ!
باز هم دل خواهم بست ب کسی اما ن الان. ن وقتی تنها یک سال و سه ماه گذشته، ن وقتی هنوز رد اشک ها کاملا خشک نشده. هیچ ادعایی در دوست داشتن ندارم اما سینه ی من، اتاقِ مهمانخانه ای ارزان تو کوچه ی بن بستِ خیابونی فرعی نبود و نیست ک چمدان ب دست هایی وارد و خارج بشن و دوباره دیگری، و بلافاصله دیگری، و .. انگار ک هیچ اتفاقی نیفتاده، انگار ک تمام جانم، تمام اعتقادم و نگاهم ب دنیا تغییر نکرده. انگار ک ب درک، این نشد بعدی، انگار ک سال ها هر صبح با دوست داشتنِ کسی بیدار نشدم.... هنوز خیلی زوده تهیمی. هنوز.. آی واز یر سی..
وقتی تکه ای از ی پازل گم میشه، اون تصویر دیگه هرگز کامل نیست. فصل ها در حالِ گذر و روزی خواهد اومد وقتی جایی ما رینا شنیدی ب خودت میگی چقدر این اسم آشناست، کجا شنیدمش.. و وقتی شاگردهای کلاس من وقت معرفی اسم تو رو میگن بدون مکث می گم، بعدی لطفا.. بدون مکث، بدون فشرده شدن گلوم..
بیست سال فیلم دیدم. بیست سال سعی کردم بهترین ها رو ببینم،
سعی کردم بالاترین ها رو... بهترین ها رو جمع کنم، سعی کردم بدونم چی دارم
می بینم، از کی دارم می بینم، کیو دارم می بینم، چرا دارم می بینم، چرا
باید ببینم.. اما دیگه بسه. می خوام هر چی خواستم ببینم، ب درک ریتینگش
چقدره، روتن تومیتوز راجع بهش چی نوشته، ب درک نظر بقیه..
شیپ
آو وادر رو فقط می دونم از گیلرمو دل تورو، و تنها ریچارد جنکینز رو
میشناسم و اوکتاویا اسپنسر. همین. فیکشنال از هل، اما من هرگز با تخیل
مشکلی نداشتم. برعکس، دلم برای هر کسی ک قدرت دوست داشتن هر اونچه ب تخیل
مربوطه رو نداره سوخته.. زنجیر ب چهارچوبِ این خاک..
زیر
پتوم خزیدم، هندزفری گوشی رو ب لپ زدم و با همه ی جانم تمام صحنه ها رو
دوباره و دوباره نگاه کردم. و چرا انقدر دوستش دارم؟ چرا انقدر آروم بود؟
چرا انقدر دوست داشتنی؟ چرا انقدر تمیز کار شده بود؟ چرا انقدر بغض کردم؟
چرا سه بار دیدمش؟ چرا..
میشه چنین چیزی رو دوست نداشت؟
وقتی لنگه کفش قرمزش از پاش در اومد و آروم پایین رفت...
Rows of houses, all bearing down on me
I can feel their blue hands touching me
All these things into position
All these things we'll one day swallow whole
And fade out again and fade out
This machine will, will not communicate
These thoughts and the strain I am under
Be a world child, form a circle
Before we all go unde
And fade out again and fade out again
+As Mr. A once said "I'm locked to this piece of art".
++Tom himself called it one of the saddest songs of their band.
+++I'm for what both of these men have said.
Sorry seems to be the hardest word. E.J
+500 فایل تو بیان آپلود کردم. دیگه فعلا بیشتر از این اجازه ندارم. و ما رینا، بدون عکس؟ هممم.. چی هست اصلا؟
از وقتی نازی سر کار رفته، تنهاتر شدم. نه که قبلا خیلی وقت می گذروندیم با هم، یا من کلاس داشتم یا اون شرایطش رو نداشت اما اینکه بدونی یکی هست که هست! همین بودن کفایت می کنه، اما الان دیگه نیست. لباس می پوشم برم بیرون اما پشیمون میشم و بر می گردم ب اتاق. بابا میگه دیدی صورتت چقدر لاغر شده؟ ب غذا خوردنت دقت کردی اینروزا؟ می گم بخاطر غذا نیست، خیلی وقته جایی نرفته م روحیه م ضعیف شده. میگه پس چرا ما هرجا میریم تو رو صندلی عقب دراز می کشی و باید التماست کرد تا بشینی و یکم ب منظره ها نگاه کنی. میگم تعریف من از بیرون رفتن ماشین سواری نیست. من می خوام اونقدر راه برم تا پاهام تاول بزنه، می خوام دو ساعت یکجا بشینم و فقط زل بزنم ب روبرو. میگه خب پس چرا نمیری؟ هیچی نمی گم. وقتی اونم هیچی نمیگه می دونم می دونه همچیزو.
از خودم عصبانی ک میشم دوست دارم همه چیز رو عوض کنم. پاشدم ی دوش حسابی گرفتم ابروهامو رنگ گذاشتم، رنگ لاکمو تغییر دادم،.. اما هنوز همون ما رینام. این رو نمیشه عوض کرد. یاد وقتایی می افتم ک خوب نبودم و می گفتی ماری برو خرید! هرچی خوشت اومد بخر از این حال در بیای. الانم خرید تنها چیزیه ک بهش نیاز دارم، هان؟!
این تو یی ک گاهی مخاطبی از سر هیچ حسی نیست! از عصبانیت؟.. شاید.
مریم، دختر عمه ی من نیست. دوستیِ که چند ساعت رو باهاش گذروندن تمام حفره های خالی قلبم رو پر می کنه..
تولدت مبارک بهترین و خوشگل ترین جانم. همیشه مراقبمی، همیشه با شعورترین، همیشه محکم ترین، همیشه.. تمام صفت های خوب دنیا وقتی برای تو استفاده میشن باید گرامر تفضیلی روشون پیاده شه. ترین.. ( الان اینجا بودی باز می گفتی مار ینایی همیشه اشک منو در میاری..)
+کاش ی لاک نسکافه ای هم بتونم پیدا کنم قبل کاغذکادو گرفتن این ها. #فینگرزکراسد