کشف دهان تو

Peace is cheaper

لیون ب ماتیلدا گفت:قانون No women, No kids

اشتباهه! قانون باید ب No women, no men, no kids, no animals, no houses, no lands تغییر کنه

 

 

    • پنجشنبه ۱۹ دی ۹۸

    Don’t walk away, when the world is burning

    ب صفحه های قبل میرم و سعی می کنم خودم رو بدون هیچ پیش فرض و تنها از بین عکس ها و عنوان ها تصور کنم. نتیجه تصویری خاکستری رو ب سیاه!

    اما بیرون از این کادر، ما رینایی ک اینجا نشسته بلوز خردلی با جغدی بزرگ ک توی مردمک چشم هاش قلب های سفید داره، تنشه. لاک نارنجی ش رو پاک کرده و نقره ای کملیون زده. چند روزه وسوسه ی آبی کردن بخشی از موهاش امانش رو بریده. قبل خواب قسمت یازده شکلات و اس بی اس دراما اوارد رو دیده. می خواد بره ب گربه ش جگر پخته شده بده وقتی ک داره ب داون از شاعران پاییز گوش میده. دو و نیم میره سر کار. شب باید بره و کادوی تولد بخره.

    اما، تمایلی ب رنگ برای اینجا ندارم.

     

    .

    • شنبه ۱۴ دی ۹۸

    و مهره‌های نازک پشتم،از حس مرگ تیر کشیدند


    فروغ فرخزاد

    • جمعه ۱۳ دی ۹۸

    روح های دیوانه.. لونتیک سولز.. ماریوس دودا

     

    • چهارشنبه ۱۱ دی ۹۸

    یر لیپس موو بات آی کنت هییر وات یو آر سیینگ

    صبح میرم سر کلاس، عصر بر می گردم و مامان اولین جمله ش:

    ظهر یهو دلم برات تنگ شد، نمی تونستم بهت زنگ بزنم..

    و من بغض می کنم.

    یاد تو وقتی پروفایلت عکسی برای مادرته.. اینکه چقدر دلتنگشی. یاد لحظه ای ک بهت گفتم ادا در میاری وقتی میگی خوبم. اینکه تو پینک هستی وقتی بی حس شده بود و دکتر ازش می پرسید بهم بگو کجات درد می کنه، می دونم درد می کشی.. تو پینک تو آهنگ پینک فلوید هستی...

    گفتی ما ینا، توهم زدی! من حالم کاملا خوبه

    دروغ! من توی ماشینت، وقتی کلمه ی "مادرت" رو گفتم و تو انگار ک صاعقه بهت زده باشه تکون خوردی و چشمات پر شد رو یادم هست. ادا در بیار.. ب قول ناهید عرجونی: دروغ بگو قهرمان، مگر یک مرد چقدر می تواند راست بگوید.. اما من، ندیدمت، من تمام زندگیم نگاهت کردم. من ب تو، ب زیر نقابی ک میزدی نگاه می کردم. 

    مز سهیلا امروز می گفت پسرم سهیل شبانه روز می خونه می خواد بره آلمان. تو دلت نمی خواد ی روزی از اینجا بری؟ و جوابم سه کلمه: هرگز! مادرم اینجاست.

    • يكشنبه ۸ دی ۹۸

    توان کشمکشم نیست بی تو با ایام..

    اگر هنوز
    من آواز آخرین توام
    بخوان مرا
    و مخوان جز مرا ک می میرم..
    ح منزوی

     

    +پری، کجایی پری؟ کجایی..

    • جمعه ۶ دی ۹۸

    Was it a dream or a nightmare

    • پنجشنبه ۵ دی ۹۸

    ولی زندگی مساله اش قلب نبود..

    • دوشنبه ۲ دی ۹۸

    سردرگمی های زنی را دارم ک .. غ. ب

    تو تاریکی جاده، ی گوشه نگه داشتم و زنگ زدم.
    سلام ک گفتم با شک جواب داد. گفتم من ما رینا هستم. دو ثانیه مکث و ناگهان با شوق: ما رینا!! چرا پیشم نمیای؟ زنگ زدم یلدا رو تبریک بگم اما برنداشتی.. این شماره ت رو نداشتم..

    گفتم دیروقت گوشیم رو دیدم و زنگ زدم بگم چقدر شرمنده م. وظیفه ی من بود..

    گفت همون پیامی که دادی، ادبیاتی ک استفاده کردی نشونم داد ک واقعا یه ما رینایی. همون ک براش یک کتاب نوشتم.. همون یک بار ک دیدمت حس می کردم هیچ حس غریبگی وجود نداره.. با من راحت باش، از عذرخواهی نگو، از شرمندگی.. دوست ندارم هیچکس معذب باشه مخصوصا تو که ما رینایی..

    و دیگه تاریک نبود. این یکی از بهترین و خاص ترین تعریف هاییه ک تو تمام این سی سال شنیدم. بخاطر اسمم من دو دوست جدید دارم. دوستایی که نزدیک ب چهل سال از من بزرگترن و من دوستشون دارم. خیلی. 

    • دوشنبه ۲ دی ۹۸

    آخرین ساعت پاییز بدون تو...

    با برگ ها نیامدی،

    با برف ها بیا..

     

    • شنبه ۳۰ آذر ۹۸