ب صفحه های قبل میرم و سعی می کنم خودم رو بدون هیچ پیش فرض و تنها از بین عکس ها و عنوان ها تصور کنم. نتیجه تصویری خاکستری رو ب سیاه!
اما بیرون از این کادر، ما رینایی ک اینجا نشسته بلوز خردلی با جغدی بزرگ ک توی مردمک چشم هاش قلب های سفید داره، تنشه. لاک نارنجی ش رو پاک کرده و نقره ای کملیون زده. چند روزه وسوسه ی آبی کردن بخشی از موهاش امانش رو بریده. قبل خواب قسمت یازده شکلات و اس بی اس دراما اوارد رو دیده. می خواد بره ب گربه ش جگر پخته شده بده وقتی ک داره ب داون از شاعران پاییز گوش میده. دو و نیم میره سر کار. شب باید بره و کادوی تولد بخره.
اما، تمایلی ب رنگ برای اینجا ندارم.
- شنبه ۱۴ دی ۹۸