کشف دهان تو

این رستلس دریمز آی واکد الون


دلم نمی خواد حرف بزنم.

+از یکی از آموزشگاه ها یک ترم رو مرخصی گرفتم. شاید فرصتی شد برای با خودم بودن!

    • چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۹۷

    True that

    Overthinking is parasitic. It’s viral. It’s deadly, even. Letting yourself fall victim to overthinking doesn’t just kill your happiness, it destroys who you are. The mind is a beautiful and complex thing, and the only person who can hurt it is yourself.

    -Genereux Philip


    • دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۹۷

    شش مِی دو هزار و چهار

    امروز 6 مِی. چهارده سال پیش چنین روزی آب از سرچشمه قطع شد. شما شش نفر رو به جمعیت درهم شکسته ی ناظر، دست های هم رو محکم گرفتید، تعظیم کردید. اشک ریختید. قلب ها شکست اما تمام نشد. هرگز تمام نمیشه.

    من، ب عنوان عضوی از ارتش شما، تا ابد بهتون وفادارم.

    شما، قهرمان های بی شنل من هستید. زیباییِ زندگی من. شما من رو از بقیه متمایز می کنید

    و من،

    مخلوق شمام.


    +به امثالِ من، که اینطور بی حد و مرز شیفته ی چیزی یا کسی هستند و از نشون دادن شیداییشون نمی ترسن میگن اکسترا!

    من اکسترا م وقتی صحبت از F.R.I.E.N.D.S میشه. اکسترام وقتی چشمام پر اشکِ وقتی از امروز می نویسم. روزی که برای همیشه فرندز ب پایان رسید. این روزها، حالم حالِ درستی نیست اما میشینم و نگاهتون می کنم. حالم دگرگون میشه..


    • يكشنبه ۱۶ ارديبهشت ۹۷

    savage people

         تمام این کلمات منم..

    • شنبه ۱۵ ارديبهشت ۹۷

    Ribs make a perfect prison

    A miserable heart

    • جمعه ۱۴ ارديبهشت ۹۷

    جای دوتامون، گریه می کنم، جای دوتامون، نفس می کشم..

    • پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۹۷

    ?What`s the use of fighting back

    هرکس هر چیزی ک میگه، لبخند میزنم و میگم درسته.

    • شنبه ۸ ارديبهشت ۹۷

    اردی بهشت

    شاگردی دارم نوجوان. مهربون، آروم، صبور.. وزنش بالای صد کیلوئه..

    بابا چندروز پیش دیدتش، امروز وقت ناهار گفت دیدی چقدر آروم راه میره؟ آخی، بخاطر وزنشه، باهاش خیلی مهربون باشیا

    گفتم من بعد هر کلاس، چون خونه ش خیلی دوره، میرسونمش تا دم در خونه

    گفت: کار خیلی خوبی می کنی، کار خیلی خوبی می کنی، کار خیلی خوبی می کنی..


    و نرسیده ب اتاق، بغضم ترکید. نمی دونم چرا. نمی دونم از لحن بابا وقتی اونقدر خوشحال شد که من مراقب شاگردم هستم یا از اینکه چقدر نیازه تو این زمونه هوای همدیگر رو داشته باشیم، حتی شده در حد باز نگه داشتن در آسانسور برای هم.. حساس تر از همیشه م. یکشنبه تو فرودگاه، وقتی منتظر نشستن پرواز مامان بودم، هزار بار گریه کردم. نیمی از دلتنگی مادرم و نیمی از دیدن آدم های چمدان ب دست. اینروزها حالم خوبه. یه خوبِ خاص. اما همیشه رو مرز بین بی تفاوتی و بغض در حال  از دست دادن تعادلمم..اردیبهشت قشنگم، آسون بگیر ب من.

    • چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۹۷

    cure us

    خودمم نمی دونم چرا انقدر اینجا احساس غریبی می کنم. انگار ن انگار ک چندساله اینجام، ک همه چیزش با وسواس انتخاب کردم، که حتی اون عکسای بالا هم عزیزترین های من هستن، عکس پروفایل خود منم، .. انگار ن انگار.

    دو ماهه هر صبح قبل شش بیدارم و این داره می کشتم! کاری نمی کنم فقط خوابم نمی بره. کم خوابی همه ی زندگیمو بهم ریخته. صورتم داغون شده، کلاسام خیلی خیلی زیادن، گاهی وسط کلاس که هستم ب آسمون بیرون پنجره خیره میشم و تو مغزم یکی می پرسه ما ری نا، تو اینجا چ می کنی؟ فرار کن. ب جنگل پناه ببر، ب درخت ها.

    یکی از کلاسای دخترم ب سختی ارتباط برقرار می کنن. هفته ی پیش بهشون گفتم تو خونه هم انقدر ساکتید؟ اونقدر کم حرفید ک صدای عقربه ی ثانیه شمار مثل صدای پتک تو کلاس می پیچه. تا اینکه دیروز یکی یواشکی ب بغل دستیش داشت می گفت دوستم Exo دوست داره.. و یهو صداش کردم گفتم تو چطور؟ خشکش زد. گفتم صدات رو شنیدم، راستش من از BTS خوشم میاد. ک یهو گل از گلش شکفت، گفت وای خانوم شما چقدر ب روز هستید، فکر نمی کردم چیزی از کی پاپ بدونین، من بلک پینک دوست دارم. و من تو پنج دقیقه نشونش دادم ک ب روز بودنم تا چ حده!!وانمود کردم کی پاپی هستم با اینکه حتی یکبار هم موزیک ویدئویی ازشون ندیدم و فقط می شناسم، همه ی کره ای ها رو، همه ی هالیوودی ها رو، همه ی بندها رو، همه ی... و لبخند زد. طوریکه اینی ک یک ماهه تو کلاس دهنش رو وا نمی کنه یهو آخر کلاس گفت میشه عکسای پروفایلمو نشونتون بدم؟.. و من اینطور بود ک از دیوار مقاومتی محکمی گذر کردم! با دخترا کلاس داشتن همینقدر انرژی می طلبه، همینقدر سعی و گاهی فکر می کنم واقعا آدمش نیستم. پسرها اما.. عالی! اما باز، حس می کنم کشش ش رو ندارم.

    مار ینای کارلوس روئیث ثافون رو صبح شروع کردم و شب تمام. درگیر همه ی نام های ساراماگو هستم.

    چ کار کنم صبح هام رو؟..


    • سه شنبه ۴ ارديبهشت ۹۷

    ی چشم انداز تلخی که، تا میبینی زمستونه..

    خیلی دور نیست روز حذف کردن این وبلاگ. اینستا و ف ب.

    چمدونم تقریبا بسته ست..

    مار ینا ی نود و هفت با همه ی نود و اندی های قبل فرق داره..


    +

    همش غرق خودم بودم

    تو این دریای طوفانی..

    • جمعه ۲۴ فروردين ۹۷