و تو هر جمعی، مرداها دیر یا زود به بحث درباره ی جنگ میرسن..
و من،
این کلمه..
نه. حتی نیازی ب این هم نیست.. من همیشه نگران توام..
اما آرزو می کنم هرگز دوباره همدیگر رو نبینیم.. آیم درانینگ این سلف-لوثینگ.
- پنجشنبه ۲۴ خرداد ۹۷
و تو هر جمعی، مرداها دیر یا زود به بحث درباره ی جنگ میرسن..
و من،
این کلمه..
نه. حتی نیازی ب این هم نیست.. من همیشه نگران توام..
اما آرزو می کنم هرگز دوباره همدیگر رو نبینیم.. آیم درانینگ این سلف-لوثینگ.
شما هم چیزی دارید ک با نگاه کردن ب یه عکسش هم تمام جانتون لبخند شه؟
من، فرندز رو دارم. رفتن ب گالری و فولدر مای د وان ن انلی لاو و نگاه کردن به عکساشون قبل خواب، بهترین اتفاق نیمه شب های منه. چجوری انقدر دوستتون دارم رو خودم هم نمی دونم. حداقل چیزی رو دوست دارم ک هرگز نگران از دست دادنش نیستم، نگران این که اینهمه دوست داشتنم رو تحمل نکنه، این که..
اینکه دوباره منم و اینجا، فقط اینجا یعنی تلاشم برای تبدیل سوالی ک من هستم، ب جوابی ک منِ آینده م قراره باشه... و وقت تایپ این ها نمی تونم نخندم. تغییر مضحکه! انتظارش. در حقیقت تنها چیزی ک لازمه اینه ک با همینی ک هستی میک پییس کنی. با همین ها کنار بیای و آرامش داشته باشی. با همینی ک هستی.
کییپ تاکینگ اثر نکرد. ب بلونک گوش میدم. حرف زدن کار احمقانه ایه.
حس کنی اینهمه گرما کفاره ی تمام گناهاته و ب خودت بگی باشه، می پذیرمش و پیاده میرم تا خونه. بی رمق از کلاس بیای بیرون و یهو بابات رو ببینی ک صد متر دورتر خیلی اتفاقی از سر خیابون داره میره و خیلی اتفاقی تر سرش رو بچرخونه سمت کوچه و تو رو ببینه و اشاره کنه بیا.
مدت ها بود اینطور ندوییه بودم. در ماشین رو ک باز کردم سرمای سیبری دیسپلی شد. گفت تو این گرما بی ماشین اومدی؟ گفتم بعضی روزها پیاده میام خونه. گفت شوخییییییییییی می کنی!! میشه مگه؟ و یکوچولو زیرپوستی احساس غرور کردم!
من برای تی شرت زرشکی ت بمیرم که همیشه نجاتم میدی. همیشه تو بدترین شرایط ب بودنت فکر می کنم، ب قد بلند و شونه های پهنت، به بازوهای قوی ت و دلم گرم میشه. و مثل اونروز ک کار داشتی اومدیم از دور دیدیمت که چطور در حال زحمت کشیدنی و یهو مامان گفت برای موهای آشفته ش بمیرم ک تو گرما داره کار می کنه و زدیم زیر خنده. تو، کوه، مامان ماه، و من دریا.
معشوقه مجازی..
و چه عنوانی برازنده تر از این اسم که خیلی قبل تر غاده السمان انتخابش کرد. و وقتی ب ریشه و معنای حقیقی این دو کلمه فکر می کنم و ب اون بیت از پروین ک گفت " می شناسیم حقیقت ز مجاز، چون تو بسیار در این نارون است" از خودم می پرسم ک چه ترکیبی شایسته تر از این دو کلمه برای من؟ هیچ!
باید بنشینم و همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها رو باز بخونم. و این بار من اون سگ سیاه خواهم شد.
+ترم در حال تمام شدن. شرلوک هم. صبح ها بارونه، عصرها آفتاب. صبح ها آفتابِ، عصر ها بارون. خرداد، مثل زاده هاش، بی ثبات. مثل من.
Am I in love? -yes, since I am waiting. The other one never waits. Sometimes I want to play the part of the one who doesn't wait; I try to busy myself elsewhere, to arrive late; but I always lose at this game. Whatever I do, I find myself there, with nothing to do, punctual, even ahead of time. The lover's fatal identity is precisely this: I am the one who waits.
-Roland Barthes-
اگر خوبم بگذار قورتم بده و اگر بد، بگذار تفم کنه. از جویده و جویده شدن بیزارم.