Am I in love? -yes, since I am waiting. The other one never waits. Sometimes I want to play the part of the one who doesn't wait; I try to busy myself elsewhere, to arrive late; but I always lose at this game. Whatever I do, I find myself there, with nothing to do, punctual, even ahead of time. The lover's fatal identity is precisely this: I am the one who waits.

-Roland Barthes-

منم اونی ک منتظره. و هیچ چیز خوبی در این کار نیست. هیچ خیری.
بر خلاف اونچه مدتیه ب خودم قول دادم و اون چیزی نیست جز ترک نکردن صفحه ی چت وقتی کسی ک اون طرف نشسته عزیزه و سرنوشت از بین میلیاردها آدم، اون رو تو زندگی من گذاشته و منظور هیچ شخص خاصی نیست اما در عین حال هر کسی ک هست خاصه برای من و زندگی من، صفحه ی تو رو باز نمی کنم. تو ک همیشه لست اکتیویتیت یستردی رو نشون میده. تو ک میای و می پرسی دریا نرفتی؟..
و من، منتظرم اما منتظر چ چیز رو نمی دونم. رفتم. امروز کنار دریا، بین جمعیت هزار بار ب خودم گفتم ما رینا، تو متعلق ب اینجا نیستی. تو برای شلوغی آفریده نشدی، ساختت این رو نمی طلبه. 
ب پیشنهادِ  ب  ، هرروز به کیپ تاکینگ پینک فلوید گوش میدم. ب اونجا ک میگه:
ما از اینجا ب کجا میریم؟

تو جنگل، نشستم رو زمین، دنبال مرام المصری. یکی از آقایونِ اونجا اومد نشست گفت من برات پیدا می کنم. از قفسه در آورد اما نداد. باز کرد و شعری ازش رو خوند. گفت می خوام ببینم چیه که انقدر مشتاقانه دنبالشی. دوستش داری؟ گفتم چطور می تونم نداشته باشم. گفت کاش عربی ش هم کنارش بود. و این اون چیزی بود ک تو ذهنم آزارم میداد. کاش.. گفتم غاده السمان رو هم پیدا نمی کنم. دوتایی گشتیم و سه تا موجودی ش رو دستم داد. گفت نزار نمی خوای؟ گفتم فقط زن. لبخند زد، سعاد الصباح رو دو روز دیگه بیای میرسه برامون.
هر چهارتا رو بغل کردم. نفس کشیدن آسون تر شد.