کشف دهان تو

40-این فیلد نمی تواند خالی باشد


پنچ ماه و پنج روز..

آدم بی ریشه آزاد. 

تو باتلاق ک دست و پا زدن نداره..

پدرو آلمادووار و فیلمش.. با او حرف بزن..

اما با من.. حرف نزن.. با من حرف نزن..

نیلو اس داد مردی عزیزم؟

و من ب معنای جمله ش فکر میکنم..

با قد 165 احساس کوتوله بودن می کردم ..

چند ماهه پیتزا نخوردم،فست فوود دوست ندارم و ب معنای جمله ش فکر می کردم ..

پنج ماه و پنج روز..


    • دوشنبه ۱۱ آبان ۹۴

    39-از این سکوت گریزان از آن صدا بیزار..

    پنج ماه و پنج روز...

    اونقدر حرف تو این گلو مونده ک متعجبم کرده از گنجایشش.. مونده اونجا.. سر میخورن و تا گوش هام میرن.. میکشنم ب بیان،ب اگن، ب اینجا.. دلم برای از یه لحظه تا همیشه م تنگ میشه وقتی اینطور خرد و خاکشیرم.. برای شبایی ک از علی می نوشتم و کیبورد رو آب می برد. الان فقط این گوشی دستمه، نمی تونم ب آب بسپرمش، علی هم نیست و چقدر خوبه این نبودن چون من اون مارینایی ک برای درد یکی دیگه می بارید نیستم. دیگه مهم خودمم، من سنتر همچیزمم و خوبی و بدی م ب هیچ مذکر و مونثی برنمیگرده.. 

    خوبه

    هر خط ک میام پایین حلقه ی دور گلوم شل تر میشه..  و خودم شل تر.. و مشتم شل تر و ..

    ماه در حال کامل شدنه.. این ترشحات نامیزون.. این تمایل ب خاکستری.. این گودی.. این سنسلس شدن، این این این.. 

    جسم نه خیلی راحت اما بالاخره ارضا میشه، روح دیرانزالی داره ..خودم میفهمم چی میگم..

    لنگ باز میشه، چشم باز میشه، فکر باز تر.. و باز شدن چشم بیشتر از دوتای دیگه درد داره..

    باز شدن.

    • دوشنبه ۱۱ آبان ۹۴

    38-یکی این قتل را گردن بگیرد . . .

    وقتی خودت رو به ریه می کشی اما این بوی خودت نیست..


    • دوشنبه ۱۱ آبان ۹۴

    37-طافعخستعطا گخهاعینادنعنهماگپ


    خسته م مثل خودم!



    • دوشنبه ۱۱ آبان ۹۴

    36-آنچه در من نهفته دریاییست -کی توان نهفتنم باشد- با تو زین سهمگین طوفان- کاش یارای گفتنم باشد


    لعنت ب تمام فرودگاه های دنیا..

    وقتی پشت شیشه ایستادی و به انبوه آدم ها نگاه می کنی که از پله ها ب پایین میان.. وقتی بالاخره میبینیش..و هیچ چیز دیگه نمی بینی..

    وقتی منتظره چمدوناش بیان و از پشت شیشه فقط به تو نگاه میکنه.. وقتی لبخند محوش با دیدن کف دستت چسبیده شده ب شیشه پررنگ میشه.. وقتی زنگ میزنه و چشم تو چشم هم دو طرف شیشه مثل زنی که به ملاقات شوهرش تو زندان رفته گوشی ب دست از تنگیِ قفس میگه..  وقتی لحظه ی آزادی فرا میرسه و بقیه با لبخند نگاهتون می کنن ک چطور در هم تنیده میشید.. وقتی وقتی وقتی.. لعنت ب همه ی فرودگاهها که فقط یه دمو از بودنت نشون میده..



    • يكشنبه ۱۰ آبان ۹۴

    35-و ب ف ا ک بده خودتو

    عاشق شو و مستی کن ترک همه هستی کن

    • جمعه ۸ آبان ۹۴

    34- اشاره کن ب ثانیه، ب لحظه ی اومدنت، به عطر خوب بودنت...


    بوی تنت..

    بوی تنت..


    • جمعه ۸ آبان ۹۴

    33-Don`t think


    کمتر از پنج روز..

    اونقدر بزرگ ک ناخوادآگاهم از فکر بهش شونه خالی می کنه..فردا راجع بهش فکر کن ماری،فردا،فردا...


    :... همه چیز نیست، دلم می خواد کنارت قدم بزنم..


     و اینبار از غار بیرون خواهیم اومد، که پشت می کنیم ب همه ی پوزیشن ها، که آبان رو به ریه می کشیم..

    فردا راجع بهش فکر می کنم.

    • چهارشنبه ۶ آبان ۹۴

    32-مهم نیست


    اومدم از ولگردی های امروزم یه دو خط بنویسمو برم،از تصویر کلیشه ایِ نم نم بارون و هندزفری و قدم های بی هدف و چشم های خالی.. اما اینها مهم نیست.

    مهم تو، روزهای سخت بریدن از یانوشکا، ناتوانی من از هدیه دادن تمام خرمالوهای حیاط، ندونستنِ کیفیتِ لحظه های اینروزهات، نشنیدن ازت، نشنیدن ازت، نشنیدن ازت..

    مهم اینهاست..

    برام از خوب بودن های زورکی ننویس..




    ُُSong of the day

    Adiagio. Lara

    • سه شنبه ۵ آبان ۹۴

    31-I walk through walls, I float down the Liffey, I'm not here



    احمقانه زیر برف، احمقانه سبز بهار
    احمقانه تابستان، احمقانه تر پاییز


    در تمام این ابیات، توی پوچ زندگی ات
    احمقانه خنده بکن، احمقانه اشک بریز


    احمقانه تر از خود، احمقانه تر از جمع
    مثل یک زن احمق، مثل مرد احمق نیز


    احمقانه اوّل باش، احمقانه آخر باش
    احمقانه صلح بکن، احمقانه هی بستیز


    احمقانه سنگ بشو، احمقانه تر عاشق

    ...


    مـ.موسوی


    Song of the day

    How To Disappear Completely. Radiohead

    • دوشنبه ۴ آبان ۹۴