کشف دهان تو

I have no feelings for you

I will be free.

I will be free..

I will be free...

    • سه شنبه ۴ خرداد ۹۵

    .ThrowiN up seems to be the answer

    I'm about to vomit. I'm about to vomit. I'm about to vomit. For god's sake back me up, I can't take it by myself. I can't sleep, I can't eat, I can't concentrate, I can't handle this amount of pressure. I'm getting smashed under my thoughts. Be strong. Be strong. Be strong Marina. Everything is gonna be just fine. Take a fuckin deep breath. 

    • سه شنبه ۴ خرداد ۹۵

    One hundred and eighty-five

    Everyone has lost sense of where they want to be ..

    • يكشنبه ۲ خرداد ۹۵

    Look up here, I`m in heaven. I`ve got scars that can`t be seen


    بیزارم از خرداد، از ماهِ من، همیشه عذاب بوده. بیزارم از لازاروس ک شده آهنگ تمام این لحظه ها.



    پنجره بازه، برای لحظه ای بوی سیگار اومد.. تمامش رو ب ریه کشیدم، حالم رو بهتر می کنه این بوی لعنتی ش. ساعت نه شبِ و منُ شاید تعداد اندکی از آدم های دنیا می دونیم نه شب چ ساعتِ مهمیِ..و نمی دونم چرا هرازگاهی بوی برنجِ آماده ی کشت تو مزرعه میاد. بوی اون خوشه های طلاییِ رسیده. و گاه گاهی بویِ مرگ. اما صدا فقط یکیِ. فقط صدای دیوید ک مردنش رو ثانیه ب ثانیه تشریح می کنه.. تصویر اما هزاران. هزاران لیسایِ ب تخت بسته شده، هزاران دِیزیِ آویزان از سقف.

    • شنبه ۱ خرداد ۹۵

    Time flies

    چشم خود بستم ک دیگر چشم مستش ننگرم

    ناگهان دل داد زد: دیوانه! من می بینمش...


    +فردا نه صبح فاطی تهران امتحان IELTS داره. برام نوشت بخاطر همه چیز ممنونتم و براش نوشتم بهت افتخار می کنم.. یاد روزی افتادم ک اولین بار دیدیم همو. حتی حروف الفبا رو هم بعضی هاش رو جا ب جا می گفت. زمان چ سریع می گذره...

    • جمعه ۳۱ ارديبهشت ۹۵

    on my bloody own

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • جمعه ۳۱ ارديبهشت ۹۵

    .It`s in less than a week, I wish it wasn`t

    I wasn`t supposed to be all by myself on my bday. But the reasons were drowning me. I had to, I did have to. Being cornered by all those fears had given me nothing but pain. I was supposed to be protected but no. No protection for you bby girl.
    • جمعه ۳۱ ارديبهشت ۹۵

    That`s what we are and what we do

    • پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۵

    سرد مثل روزهای زمستانی شده ای، اردیبهشت هایت کو؟.. ن.ف


    بهشت قشنگ م، اردی بهشتِ جان، روزهات ب سختی گذشت، بی اشک اما بی شک بی لبخند و من هنوز منتظرم. منتظر لحظه ای ک بتونم خالی کنم، بتکونم این کوله رو. مثل جیران. خیلی فرقِ بینِ shout و scream. جیران برعکس تصور همه داد نمی زد، جیغ می کشید و ماریا پرسید: خب مثلا چرا اینکارو می کنه؟ و سعی کردم بدون ترسوندنش بگم که چرا.. که چقدر سبک خوابید اون شب اون دختر. ک چه خالی بود. ک حسادت به اون خالی شدنش تو سلول سلولم نشست. ک چرا نیستی ک بگم

    god I just wanna scream bloody murder

    • پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۵

    May 15th

    00:00
    پونزده 'می'
    سالگرد ازدواجتون مبارک بهترین و دوست داشتنی ترین زوج دنیا... 'دلم نمیاد بگم فیکشنال، برای من تو تمام این سه سال حقیقی بودید، واقعی تر از خیلی ها'. آرزو می کنم یک روز با مردی آشنا شم ک اندازه ی چندلر شیفته باشه و تو اولویت بگذاره تا بهش اندازه ی مونیکا دوست داشتن بدم و تمام شوخی هاش رو عاشق باشم. ماندلر بودن یه شوخی نیست، یه بازی با کلمات نیست، یه هدف تو زندگیه. آخ ک چقدر دوستتون دارم..
    +اینکه عاقد جویی باشه شیرین ترین فنتسی دنیاست.

    • يكشنبه ۲۶ ارديبهشت ۹۵