کشف دهان تو

.And I waited

بهش وقت بده مارینا. برای مردن بهش وقت بده. برای فروپاشی درونی، برای شکست روانی، برای پوچی بهش وقت بده. به تنها چیزی که برای گم شدن نیاز داره زمانِ. برای کم آوردن. برای ب زانو در اومدن. برای دیدن اون داارک تاال استرنجر اَت دِ اند آو د اَلی..

صبر کن مارینا.


    • پنجشنبه ۱۳ خرداد ۹۵

    Whattheheckever


    بین تمام مکاتب دنیا، مکتبی ک بیشتر از همه بهش تمایل دارم Whateverism و من آرزوی روزی رو دارم ک ب درجه ای از عرفان برسم که یک Whateverist بشم. جویی و اون حرکت معروفِ بالا انداختن شونه و بازیِ لب هاش یعنی اونم پیروِ همین مکتب بوده.


    • پنجشنبه ۱۳ خرداد ۹۵

    ?How many of you have ever felt the weight pressing down on you



    چرا؟ چرا انقدر طول کشید تا من این فیلم رو ببینم؟ منی ک سه سال پیش تو فیسبوک عکسش رو پست کرده بودم؟ چطور انقدر طول کشید؟

    اولین فیلمی بود ک هربار موس رو تکون میدادم ک چک کنم چقدر مونده و هربار تو دلم" خواهش می کنم تموم نشو..خواهش می کنم..."







    • چهارشنبه ۱۲ خرداد ۹۵

    Let`s just exist together

    • سه شنبه ۱۱ خرداد ۹۵

    طعم بی هویت لبهای شکست خورده... خانوم سین

    sdfghjk
    • سه شنبه ۱۱ خرداد ۹۵

    .Bette Davis: When a man gives his opinion, he is a man. When a woman gives her opinon, she`s a bitch

    بی سر و صدا یک جا می شینم و Uaral گوش می دم. موسیقی به هزاران زبان با من حرف میزنه..



    day in, day out

    • سه شنبه ۱۱ خرداد ۹۵

    Make a fool of yourself non-stop


    • دوشنبه ۱۰ خرداد ۹۵

    Happy beiN doomed anniversary

    گاهی به روزهایی می رسی که با بقیه فرق داره و اینو فقط خودت می دونی. تویی ک می دونی چند دقیقه چند سال پیش چنین روزی چه کاری کردی. کاری ک کل زندگیت رو برای همیشه تغییر داد. ب قول انگلیسیا turning point زندگیت شد. و وقتی اون روز می رسه هزاران بار از خودت می پرسی اگه می تونستی ب عقب برگردی، به n سال پیش، آیا باز هم اون کار رو تکرار می کردی یا آرزو می کردی اون روز در بستر بیماری بودی و از درد ب خودت می پیچیدی اما اون خریت رو انجام نمی دادی..


     
    • يكشنبه ۹ خرداد ۹۵

    200 تمام.


    یهو گفت
    : انصاف نیست؟

    - چی؟

    : سیاوش هرسال دی آهنگ می داد، روز تولد من اما دو سالِ خرداد میده، می دونی کِی؟

    - نگو که تولدِ من...

    : اوهوم، 7م، کادوتِ

    - میدمش به تو، من نمی خوامش

    : حتی اگه اسمش "خستگیا" باشه؟

    - نظرم تغییر کرد، چنین اسمی نشون میده فقط و فقط مالِ منه..




    خسته از خستگیای این دل وا مونده
    خسته از تو که خیالت پیش من جا مونده
    خسته از پرسه تو شهری که همش آواره
    بی تو زیر آسمونی که یه بند میباره
    به همین سادگیا نیست از تو دل کندن و دوری
    چه سبک پر زدی از من تو بگو آخه چجوری
    تو چجوری غم این خستگی از یادت رفت
    حسرت روزای رفته همه از آه ت رفت
    من چجوری به تو و عطر تو بیمار شدم
    تو که رفتی عطر بارون شب همراهت رفت

    ...


    • شنبه ۸ خرداد ۹۵

    تولدت مبارک ما رینای کوچک


     امروز هفت خردادِ.
    تولد من و سارا.
    بهش ک تبریک گفتم گفت: مارینا 7 خرداد هیچ روزی واسه من نیست. انگار اصلا وجود خارجی نداره. همه زندگیمو ایران گذاشتم و اومدم آلمان که بگم همه چیز ممکنه، که بخوام ثابت کنم من می تونم اما انگار فقط برای این بود که ثابت شه نمیشه..تمام روز تنها بودم..کاش تو روزت خوب بوده باشه..
     حتی اگه امروز 7 خرداد 95 نبود. حتی اگه من،مارینا،27سال تمام نمی شدم.


    • جمعه ۷ خرداد ۹۵