کشف دهان تو

28.Abaan.95

    • جمعه ۱ مرداد ۹۵

    ok

    The light at the end of the tunnel is a train.

    • جمعه ۱ مرداد ۹۵

    Do everything with kindness




    مادرم این روزها عصبانیِ.. عصبانی از درس نگرفتن هایِ من. عصبانی از اینکه چرا بچه ش یاد نمی گیره آدم ها مثل زالو فقط به مکیدن و بیرون کشیدن ازت فکر می کنند. اینکه کم هستند کسایی که اولین چیزی که با دیدنت تو ذهنشون میاد نحوه ی صحیح استفاده ازت نیست. اینکه چرا وقتی بهت نیاز دارند تو در اولویتی و بعد بنگ!محو.. فکر می کنم مادرم خوشحالِ که تنها هنرِ اندکِ من دونستنِ زبانِ. خوشحالِ که مثلا پزشک یا وزیر نیستم چون می دونه در اون صورت میگذاشتم انقدر از من بمکند تا سیراب بشن..بهم گفت ماری نا تاحالا زالو دیدی؟بعضی هاشون اونقدر خون می خورند که می ترکند. چیزی ک مفت ب دست بیاد براش نقطه ی پایانی نیست. اونقدر مفت و بی منت مقاله ترجمه کردی و هرکسی گفت سختمه برم کلاس تو کاری کردی ک تو خونه ی گرم و نرمش بشینه و بجای هفتاد و پنج دقیقه ی عرفِ هر کلاس صد و پنجاه دقیقه یک نفس براش توضیح دادی و تشریح کردی و مثال زدی و اکت کردی و پاره کردی خودت رو و تو اولین دیدار بهش فهموندی دلت مثل اسمت دریاست و طاقتِ رنجشِ کسی رو نداری..

    خندیدم و بهش گفتم تعارف چرا مامانم؟ راحت باش و بگو گذاشتی مثل خر ازت کار بکشن:))

    گفت ماها هممون خر ساده ایم. فلانی رو ببین، برادرش هم ازش یه سوال بپرسه تا ازش چیزی بیرون نکشه چیزی نمی گه اونوقت حتی دلت نمیاد بین این کلاسای پشتِ هم ت به دوستِ زن دایی ت نه بگی چون طرف گفته کتابامو میگذارم یگوشه تا وقتی ماری نا ترم ش تموم بشه..


    نشد توضیح بدم ک ماه ها کاور فیسبوکم "Kindness costs nothing" بوده و بهش ایمان دارم..

    • پنجشنبه ۳۱ تیر ۹۵

    ?Am I in your future


    Monica: Did you ever, eh, like, think about the future?

    Richard: Sure I do.

    Monica: Yeah, am I in it?

    Richard: Honey, you are it.




    +This scene.. It`s beyond words.. The killing dialogues.. The heat.. The chemistry.. The damn genuine feelings.. And god! Why on bloody earth is he that se Xy?!

    • پنجشنبه ۳۱ تیر ۹۵

    RIP




    خواهش می کنم بیا
    قهوه ای سفارش داده ام

    و از ترس آنکه

    مبادا دیر برسم

    کیف پولم را فراموش کرده ام..


    +مرام المصری


    ++با یه دنیا حرف برای زدن و درد برای درمان خواستن پشت در مطبش رسیدم. تابلوش کنده شده بود. رهگذری گفت: آقای دکتر؟ سیزده فروردین فوت کرد.. و نگاهم ب ناخونای لاک زده م افتاد که می دونستم ببینه دعوا می کنه. ب انگشت حلقه ی خالی م ک هربار می گفت "شوهر نکنیا،مردا همه بدردنخورن"..

    پرسیدند چرا ناراحت شدی از مرگش،اون ک پیر بود..نگفتم برای من این مرد فقط دکتر نبود، پیامبری بود ک معجزه می کرد. پیامبری با کراوات مغزپسته ای.

    • پنجشنبه ۳۱ تیر ۹۵

    Let`s not F around


    تازه ب این نتیجه رسیدم زندگی تو پیراهن حریر تیفانی با کمربند پهن سفید و کفش سفید با بند دور مچ نیست..

    زندگی تو شلوارک جینِ کاملا کوتاه و تاپِ شل ک از سرشونه میندازه خودشو با پاهای برهنه ست وقتی کوله ت پشت جیپتِ...

    زندگی تو گوش دادن ب انگوس و جولیا استونِ وقتی انگوس میگه :


    You are mine

    I`m yours


    Let`s not fu ck around


    • سه شنبه ۲۹ تیر ۹۵

    dream on my pain

    میگن فراموشی دفاع طبیعی بدن در برابر رنج..

    دفاع کن از من لعنتی..

    • سه شنبه ۲۹ تیر ۹۵

    یاایبتطنط

    بی آرزوی رستگاری

    • سه شنبه ۲۹ تیر ۹۵

    عحخفسعسنی

    مردی ک بگه: من تا ابد ازت مواظبت می کنم.

    • سه شنبه ۲۹ تیر ۹۵

    but not here

    For Mari na:


    Porcupine_Tree_Arriving_Somewhere_But_Not_Here

    • شنبه ۲۶ تیر ۹۵