کشف دهان تو

sweet piece of a ss

    • دوشنبه ۱ شهریور ۹۵

    آری، آغاز دوست داشتن است..

    سی و یک مرداد بود، روزی ک اولینبار صدات رو شنیدم. تو باغ بودی. و من شدم مارینآ. 


    مریم،

    دل من در هوس روی تو ای مونس جان

    ........................

    چی بگم...

    • يكشنبه ۳۱ مرداد ۹۵

    فرندز.. ب دنیا اومدم تا عاشقت باشم

    تو جولای دوتا تولد رو از دست دادم. تولد زنی که با عجیب ترین شخصیت فیکشنال دنیا به شکلی یکی شد ک هنوزم بعد دوازده سال نمی دونم وقت اسم بردن ازش بگم لیسا یا فیبی. دیس ایز مدنس،دیس ایز مدنس، فر د لاو آو گاد مونیکا دنت دوو ایت:)) هاات پییس آو اس!

    و مت. مت ی ک باعث میشه ایمان بیارم اسم م قشنگ ترین اسم دنیاست چون اون انتخابش کرده. چون اسم دخترش هم ما ریناست. و ا فا اا ک! جویی تریبیانی یجای این خاک هرروز اسم م رو صدا میزنه:)) هرروز ماری نا! مت طوری جویی رو ساخت که ما، تمام زن های فرندزباز دنیا،آرزومون شه شنیدن هاو یو دویین؟ ش..



    و امروز..

    تولد سارکستیک ترین مرد دنیاست. خالق چندلر. و هربار ک بهم میگه توام مثل چندلر سارکزم تو خون ت میمیرم از ذوق. تولدت مبارک عشق.



    شما شش نفر بدنیا اومدید که معجزه کنید. که دوست داشته بشید، که تک تکتون رو میمیرم. که کاش با گوشی نبودم و پستی شایسته عظمتتون میگذاشتم. ک چ خوشبختم که صدسال قبل یا صدسال بعد ب دنیا نیومدم. که کلمه ی "معاصر" به خاطر شما برام لغتی خوشاینده. که عشق من هستید و خواهید بود. 

    • جمعه ۲۹ مرداد ۹۵

    لیوان بعدی قرص های حل شده در سم..

     

    غاده السمان گفت:

    • دوشنبه ۲۵ مرداد ۹۵

    بنشین و جاودانه ب آزار من مکوش

    بنشین، مرو، حکایت "وقت دگر" مگو

    شاید نماند فرصت دیدار دیگری

    غیر از ملال و رنج از این در چه می بری...


    +ف.م

    • يكشنبه ۲۴ مرداد ۹۵

    another given chance

    دوباره تموم شد. کابوس های ساعت چهارم. 

    Hugging is a river going around a mountain close enough to touch n feel every little bit of it. Love u to whatever n back.

    • جمعه ۲۲ مرداد ۹۵

    Don't give up, without a fight

    دیشب گفتم شمشیر و سپر انداختم پرچم سفید رو ب سیاهی این تکرار ملال آور بلند کردم. 


    صبح شده. روزی تازه و خودم رو میبینم ک نگاهش ب شمشیر و سپرشه، ک می خواد برداره اونها رو و دوباره شروع کنه. ک فا ک باید دائما تلاش کرد. باید جنگید اما خب بخش بزرگ دیگه ای از ایمانم رو به چیزها و آدم ها و باورها و نظرها از دست دادم. یه پروسه ی دائمیه انگار. هربار تکه ای کنده میشه و جاش خالی می مونه. نه که کاملا خالی ، با چیزی متضاد پر میشه. واسه همینه ک ده تا جمله گفت و ده بار گفتم نه، من موافق نیستم. باورها از دست میرن و رنگ ها کمرنگ و کمرنگ تر و اما من هنوز سرشارم از زندگی.

    • چهارشنبه ۲۰ مرداد ۹۵

    white flag waving under the blood rain

    Us VS.  eventually everything will be ordinary


    And this is how we lost the game. How we felt not even like others but also worse. How we gave up on fighting for our dreams, for our beliefs, for our given chance to be different. We lost the game to everyday life of ours, to the cruelty of destiny even though we never fully believed in it. We lost everything in between and as Chandler says " losers rhyme".

    • سه شنبه ۱۹ مرداد ۹۵

    rytiiop

    • سه شنبه ۱۹ مرداد ۹۵

    The day

    ما رینای سال های بعدم،

    نیمه ی مرداد نود و پنج، ب جز پنجشنبه ها هرروز کلاس داری، موهات کوتاهه، وزن کم کردی اما تو دنبال چنین چیزی نیستی و هرروز اسکوات می کنی، فشارت اغلب نه رو شش، هرروز دو لیتر آب می خوری با اینکه بیزاری ازش،  . هرروز پنج اپیزود فرندز میبینی و الان اواسط سیزن پنج هستی، این سیزدهمین باره. رابطه ت با یکی از معلم ها خیلی نزدیک شده اما لحظه ای که گفت سریال مورد علاقه ش واکینگ دد و شکیرا گوش میده فهمیدی قرار نیست از این جلوتر بری، مدتیه ب چیزی ک همه دنیا تمام عمر بهش ایمان داشتن ایمان آوردی و اون پول و دیگر هیچ. شوهر خواهرت مرتب تشویقت می کنه و میگه که آماده ست تو هرکاری ک استارت بزنی سرمایه گذاری کنه و تو هرروز با خواهرت تو اتاق فکر هستی. هوا اونقدرا هم گرم نیست. یکم دوستش داری اما می دونی هیچی اون پشت نیست و قراره خودت باشی و خودت رو پاهای خودت. الانم حالت تهوع داری باید بلند شی گوشیو پرت کنی ی گوشه تمومش کنی این شر ها رو. برای اینکه روزی ک ب این پست بر می گردی حال و روزت مثل الان نباشه مجبورم تلاش بیشتری بکنم. بیست و هفت سال و دو ماه و ده روزه تا سی فاصله ی زیادی نداره و فاجعه ست اگه سی برسی و این باشی. 

    • دوشنبه ۱۸ مرداد ۹۵