چهارمین سالیه ک یک دی شد و تو وبلاگ هام می نویسم:
و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده زمین
و یاس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی.
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهاربار نواخت
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصل ها را میدانم
و حرف لحظه ها را می فهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک
خاک پذیرنده اشارتی است به آرامش
خنده دار شد دیگه. اما فروغ، فروغ و دیگر هیچ.
- سه شنبه ۱ دی ۹۴