کشف دهان تو

Your wish is my command Sir

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • دوشنبه ۱۴ فروردين ۹۶

    Dream on my pain..Let me stay afloat

    You have been a part of me

    شما دوست ندارید این آهنگ رو؟ نمی میرید باهاش؟ زنده نمیشید؟ و دوباره نمی میرید؟

    من اما آره. من اما هزاران بار آره.

    سه خط ترجمه می کنم و از زمین جدا میشم. به اسمون نمیرم. تنها معلق.


    my scar, my blame 

    You have been a part of me

    unless and until

    ..

    میرم که به تخلخل برگردم... اما ماریوس میگه که تو باد می دَوه. منم می خوام تو باد بدوم..




    • دوشنبه ۱۴ فروردين ۹۶

    Listening to Marek Iwaszkiewicz, with broken ribs


    حالا وقت آن است که پیوندهای‌مان را با جامعه‌ای که دیگر نمی‌توانیم به آن، کمکی بکُنیم بگسلیم. کسی که نمی‌تواند بازپس دهد، نباید چیزی قرض کند؛ نیروهای‌مان در حال تحلیل رفتن است. بیایید آنها را جمع کنیم و در خودمان نگه داریم. هر کس که می‌تواند، باید تکالیف ناشی از محبت و دوستی را محدود کند و این احساس را متوجه درون خودش کند. این تحدید و تحلیل، که فرد را به چیزی بی‌مصرف و اسباب زحمت دیگران تبدیل می‌کند، مانع از بدل شدن او به اسباب زحمت و بی‌مصرف، برای خودش می‌شود. آدمی باید خودش را نوازش کند، تسلی دهد و بالاتر از همه اینکه خود را کنترل کند و به خرد خودش معطوف شود و از وجدانش که نمی‌تواند بی‌شرمساری در برابرش بایستد، در هراس باشد. به ندرت پیش می‌آید که انسانی، تنها به خودش معطوف شود.

    از کتاب «‌در باب خلوت‌گزینی» نوشته میشل دو مونتین.

    • يكشنبه ۱۳ فروردين ۹۶

    Paddling away


    • يكشنبه ۱۳ فروردين ۹۶

    ب میمم که جان است


    مریم زنگ زد.

    و گریه کردم.

    و یادم رفته بود صدای زنگ گوشیم چطوره.

    و یادم رفته بود وسط روز زنگ زدن رو. جواب دادن. دیدن اسمی ک دوستش داری رو. 

    ';l.hjvikuyjhbgdca

    از چارخونه یkjhngfs

    مریم اون روز، تو کتاب فروشی کتابی رو باز کرد. صفحه ی اولش نوشته شده بود: به مریمم که جان است.

    خرید اون رو. 

    و ب اسمم فکر کردم. ک چقدر میم به آخرش نمیاد. که چرا نمیاد. ک چرا نمیشه نوشت ب ما  رینام که جان است.

    و اینروزها رو دوست دارم. دلم براشون تنگ خواهد شد. الانم. وقتی همه می دونن نباید بهم گیر بدن. ک مارینا دنده ش شکسته. و دکلمه های ناهید عرجونی گوش میده و میمیره. و دوست داره این رو. 

    • شنبه ۱۲ فروردين ۹۶

    من تفنگ را ندیده بودم که شلیک می کند، قلب من گرم بود هنوز...


    بهار خوب نیست...

    بهار یعنی oilkuyjthbvcaPKJHBGVREFDCWSIUYGRTVERCWQZ


    در را برای آمدنت باز گذاشته ام
    دست هایم را که می شمرم
    به عادت اولین دستپاچگی
    باز کم می آید
    دو دستی که بچسبم زندگی ات را..

    ناهید.ع

    • شنبه ۱۲ فروردين ۹۶

    the rib is broken

    my treasure, my treasure, only mine



    • جمعه ۱۱ فروردين ۹۶

    از کنار هم گذشتیم و من از خانه دورتر شدم ، از چار خانه ی پیراهنت..



    ناهید عرجونی گفت:


    هنوز فکر می کنم
    توی چار خانه ی پیراهنت
    خوشبخت می شدم...



    می توانی حرف بزنی
    برای هر کسی دست تکان دهی
    دست بدهی به هر کس
    که دوستت ندارد مثل من
    به گنجشک ها بیشتر از من فکر کنی
    به من دورتر از مرگ
    گوشی ات پر از اسم هایی باشد که من نیستم
    همیشه پس از صدایم عذر بیاوری
    به جایم نیاوری هیچوقت
    بخندی که روبرویت نیستم
    خط بزنی لب هایم را
    از روزهایی که بوسیده ای
    از من کنار تر بکشی
    خودت را
    جمع کنی
    پشت توری که عروس می شدم
    پشت گوش بیاندازی حرف هایت را
    موهایم را که توی صورتت بود
    بالا بیاندازی قرص های فراموشی مرا
    آب را
    و دکمه های هماغوشی ام را
    اصلا فراموش کنی نوشیدنم را
    مثل شیر مادرت حرامم کنی
    توی چهار خانه ای که پیراهن تو نیست
    توی خانه ای که
    هم خانه ام نیستی..

    ن.م


    فکر می کنم خدا زن است
    دستپاچه می شود وقتی دیر به خانه بر می گردی
    به زیر سیگاری ات خیره می شود
    راه می رود توی پذیرایی
    گیر می دهد به گلدان ها
    به قاب ها
    کتاب ها
    دلش هزار راه می رود..



    • جمعه ۱۱ فروردين ۹۶

    ظیطبزلراذتد

    گک/م.ونتلاب

    • جمعه ۱۱ فروردين ۹۶

    دیس ایزنت هپنینگ...

    استیون ویلسون میگه:


    آیا پیش من بر خواهی گشت؟

    لبخند روی لب‌هایم نشانه آن است که باور نمی‌کنم داری ترکم می‌کنی

    و نمی‌شنوم که روح خودم فریاد می‌زند...



    آیا پیش من بر خواهی گشت؟

    لبخند روی لب‌هایم نشانه آن است که باور نمی‌کنم داری ترکم می‌کنی

    و نمی‌شنوم که روح خودم فریاد می‌زند...


    آیا پیش من بر خواهی گشت؟

    لبخند روی لب‌هایم نشانه آن است که باور نمی‌کنم داری ترکم می‌کنی

    و نمی‌شنوم که روح خودم فریاد می‌زند...




    • پنجشنبه ۱۰ فروردين ۹۶