کشف دهان تو

Freeze


kill them with kindness

باید تصمیم گرفت.. من می خوام بکشم. من با مهربونی می کشمت.

بنگ!



    • دوشنبه ۵ تیر ۹۶

    You`re not what you seem


    • دوشنبه ۵ تیر ۹۶

    اینساید د فایر

    کیپ تاکینگ

    ب حرف زدن ادامه بده

    توی این خونه، برای خیلی ها سواله ک چرا هر شب شش دقیقه ب نه صدای آلارم گوشیم بلند میشه. مگه قرار نیست آلارم ها انجام کاری رو یادآور بشند؟ و تو بلند شی و اون کار رو انجام بدی.. پس چرا هر شب تنها بهش گوش میدی؟ چرا شب بعد هم باز صداش میاد؟ چرا خاموشش نمی کنی تا هر شب زنگ نزنه؟

    من ، آره بلند نمیشم کاری بکنم، اما روحم بلند میشه. دور میشه تا ب نه برسه. نه عددی ساده نیست. برای من نیست. تنها من. من آلارم رو هرگز خاموش نمی کنم تا هر شب، تو هر شرایطی هم ک بودم بهم شش دقیقه وقت بده تا به هر اونچه ب نه مربوطه فکر کنم. ب ساعت نه. همونی ک سیروان خونده بود: ساعت نه، ی خیابون، منه تنها..

    یا شایدم چیزی شبیه بهش. نمی دونم..

    تنها چیزی رو ک می دونم اینه ک چقدر تو دونستن اینکه چه تایم متفاوتیه، تنهام.

    • شنبه ۳ تیر ۹۶

    دیس ایز د اند، هلد یر برث اند کاونت تو تن، فییل دی ارث مووو اند دن، هییر مای هارت برست اگن

    من تمام سعی م رو کردم. می کنم و خواهم کرد اما هربار همینه. هربار رسیدن ب همون نقطه ی لعنتی. 

    من بین تمام پینک فلویدها و فردی مرکوری هام آهنگی دارم ک بیشتر از ریپل آنویس می کشتم، بیشتر از آناتما اشک میاره، بیشتر از تام یورک بغض. من آهنگ زنگی ک سامسونگم از ابتدا تا انتها تنها رینگتن ش بود رو تو فولدرم دارم و هربار.. گوش میدم..هربار می میرم. گوش دادن ب زنگ تماس خودم.. بر می گردونه. همه ی سالهای خوبم رو بر می گردونه. همه ی تماس های خوب، همه ی ثانیه های خوبم. الان چی دارم؟ هیچ. رینگتن آیفون هیچ حسی در من ایجاد نمی کنه. زنگ بخوره، نخوره... هیچ چیز نمی تونه حسی ک فلایینگ این د اسکای سامسونگ میداد رو تجدید کنه... و شاید باید برگشت ب قبل تر و گفت هیچ چیز دیگری حسی ک صدای اس ام اس سونی اریکسونم رو اون سالها می داد نمیده..

    زمان می گذره، رو ب جلو، گوشی های تو دستمون، لپ های جلومون، ماشین هامون، .. ب جلو

    و ما ب عقب، رابطه هامون، دوستی هامون، دوست داشتن هامون، لبخندهامون.. حس ها.. عقب.. و حالا اینجا، لبه.. با هر تکون نگاه ب ته دره.

    اگر همه بدونن یک روز ب اینجا می رسند، هیچ چیزی شکل نخواهد گرفت. می گیره؟ می ارزه؟ این کوله بار می ارزه؟

    واقعا اگر پایان رو بدونیم، شروع می کنیم؟

    گوئینگ نوور.. گوئینگ نوور.. نو اکسپرشن، نو اکسپرشن... نو تومارو، نو تومارو..

    پیپل رانینگ این ا سیرکل، ایت ایز ا وری وری مد ورلد...


    من رو برگردونید. ب دبیرستان، ب روزهایی ک زیر میز، زیر کتاب شیمی هری پاتر و زندانی آزکابان می خوندم. ب شب هایی ک برباد رفته.. ب دم صبح هایی ک حمید مصدق.. من رو ب دوران کاست های سیاوش قمیشی برگردونید، ب اونجا ک می گفت: شهر من، من ب تو می اندیشم، ن ب تنهایی خویش.. از پس شیشه تو را می بینم، ک گرفتی مرا در بر خویش... من وضو... و تق! نوار بر می گشت. من رو ب برگشتن اون نوار برگردونید. 

    باشه، کمی جلوتر. ب سال های بعد. ب فیسبوک. ب فیسبوکی ک اسم خودم بالاش بود، ب گروه ها. ب خندیدن ب جوک هایی ک زشت بودند... باشه! کمی جلوتر. ب بلاگفا. و نه. دیگه از بلاگفا عبور نکنیم.

    چطور انقدر نخواستنی؟ چطور انقدر دوست نداشتنی.. این دوره.. 

    و من تمام سعی م رو کردم. من زیر درخت های بی بار نشستم و حرکت برگ ها نگاه کردم. ب مسیر وزش باد. ب ابر ها. من ب اون سنجاقک های سبز  و آبی باغ بابابزرگ نگاه کردم. من ندیدم، نگاه کردم و می دونستم این اون جایی نیست ک باید باشم. هیچکس نباید اینجا باشه. باید رفت. از این دوره عبور کرد و سر رو بر نگردوند.. نباید تو این روزها باشم و سال هاست دارم این رو می گم.

    دریم ان، مای پین

    مای اسکار، مای بلیم

    مای فاکین بلیم

    من رو خیلی خیلی ب عقب ببر.. ب تیرهایی ک با عادل پنهانی قایق بابا رو سوار میشدیم و روی رودخونه ی کم آب ب خشکسالی برخورده پارو می زدی تا تمشک های حاشیه ی رود رو بکنیم.. من رو ببر ب روزی ک قایق ب گل نشست و حاضر نشدم بیام پایین و هل بدم تا دوباره تو مسیر جریان آب بره..من رو ب بالای درخت های آلوچه ببر. ب "ما ری نا می افتی هااا".

    ریموت لعنتی کجاست؟ یکی بزنه عقب.

    نه! دوس دارم. هنوز اون جلو جلوها رو دوست دارم. هنوز ...منتالبیمنغتاظغفالقس

    آنلس اند آنتیل..

    نباید اینطور میشد. من فرق داشتم. من فرق دارم. انتخابم باید فرق می داشت. 

    لت می استی افلاوت..

    و نمی خوام این نوشتن تموم شه.

    می خوام برم پایین.. برم پاین و بگم فردا چهار تیره. چهار چهار. و تولد جان م. تولدت ابتدا و انتهام. روزی ک ایجاد کردمت. تنها. 

    آندر یر اسکین

    آی ران ثرو د ویند..

    من رو ببرید..

    و خوندن این جملات وقتی هیچ موسیقی ای پخش نمیشه فحشه. ب نویسنده. ب خواننده. ب کلمات. ب اوفلاوت. ب هورمون های دستکاری شده م. 


    • شنبه ۳ تیر ۹۶

    فکر می کردم کاش توی این خیابان یک گلفروشی بود.. ن ع

    ردیوهد ممنوع

     

    استیون ویلسون ممنوع

     

    ریورساید ممنوع

     

    فردین خلعتبری ممنوع

     

    دکلمه های سرایه ممنوع

     

    دیوید بویی ممنوع

     

    سیاوش قمیشی، ابی ممنوع

     

    یوآرل ممنوع

     

    آنتیمدر ممنوع

     

    پینک فلوید ممنوع

     

    علیرضا آذر ممنوع

     

    همه چیز ممنوع.. و کاش یکی بود و این آسمون خاکستری رو ممنوع می کرد. این بادهای ملایم رو. این سکوت رو. این پرتقال توی گلوم رو. این هندزفری رو. من رو...

     

     

     

    من فکر می کنم خدا زن است

     

    دستپاچه می شود وقتی دیر بر می گردی....

    ...

     

    بالا بیندازی قرص های فراموشی مرا..

     

    حتی حباب های کوچک چایی هم بیهوده نیستند

     

    بیهوده نیست ک سیگار می کشی..

     

    نمی بینمت

     

    نه توی دایره ای ک قسمتم نبود..

     

    ناهید عرجونی همیشه هست. هست.

     

     

     

    باید دیستربد گوش بدم. 

     

     

     

    من داشتم ب دست هایم فکر می کردم

     

    ب انگشت های نوازشگرم..

     

    حتی برای خودم شعر می خواندم..

     

     

    • جمعه ۲ تیر ۹۶

    لوزینگ یوو واز مای نایتمیر


    از دست دادن های فیزیکی، از دست دادن های روانی، از دست دادن های احساسی، از دست دادن از دست دادنه، ب قول فیبی پتیتو پتاتو.. فرقی نیست.. تو همشون با صدای هواپیمایی ک دیده نمیشه شونه هات می لرزه.. 
    این چندروز ک استخر نمی تونم برم، کلاسام تموم شده، کمرم نمیزاره باشگاه برم، روانم نمیزاره بیرون برم...
    کمنعتافلقبزیسمنغتفالقسنتفابی

    • پنجشنبه ۱ تیر ۹۶

    در ایز ناتینگ یو کن سی تو میک می چنج مای مایند..


    خیلی ها هر شب ب این فکر می کنند ک چطور می تونن دنیا رو تغییر بدن.. من اما هر شب فکر می کنم ک چطور می تونم شرایط رو برای چند نفر تغییر بدم. صبح ک بیدار میشم و نور همه جا هست، واقعیت هست، صدا هست..، نمیشه. می بینم نمیشه خودم رو هم حتی تغییر بدم. نمیشه رنگ ابروهام رو، ترتیب چیدمان کتاب هام رو، لاک مشکی ناخن هامو، نگاهم ب آدم ها رو، روزم رو، زندگی رو.. هیچ چیز رو نمیشه تغییر داد.
    "خداحافظ دنیای بی رحم" پینک فلوید گوش میدم. گوودبای کروئل ورلد. شروعش من رو یاد "کلاغ روی گهواره" جودی کالینز می اندازه. فرندز هم می بینم. دیگه قهقهه نمی زنم اما لبخند تو تمام اون مدت هست. اما باید میشد. باید میشد عوض کرد. باید می تونستم. 
    بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار.


    • پنجشنبه ۱ تیر ۹۶

    ایف آنلی ایت کوود بی نامبرز

    آی فاکین هیت آل من.

    • پنجشنبه ۱ تیر ۹۶

    نام عزیز تو، فریادِ باغ بود، یاد تو در خسوف، تنها چراغ بود..





    +The power of leaving a msg on read.. FU.

    • يكشنبه ۲۸ خرداد ۹۶

    T R U E

    "Menstruation is the only blood that is not born from violence, yet it's the one that disgusts you the most." —Maia Schwartz

    • يكشنبه ۲۸ خرداد ۹۶