خیلی ها هر شب ب این فکر می کنند ک چطور می تونن دنیا رو تغییر بدن.. من اما هر شب فکر می کنم ک چطور می تونم شرایط رو برای چند نفر تغییر بدم. صبح ک بیدار میشم و نور همه جا هست، واقعیت هست، صدا هست..، نمیشه. می بینم نمیشه خودم رو هم حتی تغییر بدم. نمیشه رنگ ابروهام رو، ترتیب چیدمان کتاب هام رو، لاک مشکی ناخن هامو، نگاهم ب آدم ها رو، روزم رو، زندگی رو.. هیچ چیز رو نمیشه تغییر داد.
"خداحافظ دنیای بی رحم" پینک فلوید گوش میدم. گوودبای کروئل ورلد. شروعش من رو یاد "کلاغ روی گهواره" جودی کالینز می اندازه. فرندز هم می بینم. دیگه قهقهه نمی زنم اما لبخند تو تمام اون مدت هست. اما باید میشد. باید میشد عوض کرد. باید می تونستم.
بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار.
- پنجشنبه ۱ تیر ۹۶