دو سال پیش برای اولین بار stoic رو تو متنی درباره ی اجوشی دیدم و فکر کردم چقدر خوبه که پشت کلمه ای ب این کوچکی، انقدر حرف هست. و باز فکر کردم ک انگار این کلمه برای اجوشی درست شده!برای پارک دونگ هون. کسی که درد رو تحمل میکنه و بروز نمیده.

اما اشتباه می کردم. ما ریا. استویک رو برای خواهر من گفتن. وقتی در رو باز کرد و من با زنی روبرو شدم ک از شدت ضعف نمیتونست حرف بزنه.همون ک نیم ساعت قبلش بهم پیام داده بود ”خوبم خواهر. خیلی بهتر از قبلم”!
غذاها رو گذاشتم رو پله ها و تو راه برگشت باز اشک. بهش گفتم چطور تونستی من رو فریب بدی؟! خودت رو حتی! تا کی می خوای پشت نگران نباشین ها پنهان بشی. وادارش کردم بره سرم بزنه. صبح بابا حلیم گرفت بردم براشون.  اومدم خونه بابا گفت چی بگیرم؟ گفتم کمخونی شدید داره و دکتر گفت نباید مایعات زیادی بخوره. رفت دل و جگر گوسفند گرفت. سریع خرد و بسته بندی کرد و با نون تازه داد دستم که ببرم. تو راه مامان گفت ما ریا عاشق کشتاست، بگیر براش.

ب شوهرش گفتم هیچکس اگر ندونه منی ک همیشه خونتونم می دونم ک همیشه تو یخچالتون پر از میوه و انواع خوراکی هاست. کابینت ها پر از پسته و گردو و عسل و ارده و شیره ی خرما. اما همین ک چیزی برای خواهرم درست می کنم و میارم، حال خودم بهتر میشه. حتی با اینکه می دونم نمی تونه قرمه سبزی بخوره اما..

همین ک تو ساعت های مختلف بدون اطلاع میام و بچه ها از صدای موتور ماشینم میفهمن ک اومدم و میان در رو با ذوق باز می کنن برام تراپی هست..