Song of the day

Amir`s story


سرم پرِ، گوشام پرِ، مغزم در آستانه ی پاشیده شدن ب دیوار..

هربار آهنگی پلی می کنم ب نیمه نرسیده خفه ش می کنم.. آکتِک مانکیز، اسکورپیِن، پوئتز، .. هیچی .. و سرم همچنان..

حتی وقتی هیچ صدایی نمیاد هم.. انگار نوار خالی روشنِ. اونجایی که شعر قصه ی امیر سیاوش تموم میشد اما نوار هنوز تموم نشده بود. تو فاصله ی بین نمیتونه اشکِ خدا رو هم ببینِ تا زمانی ک بگه تَق و نوار برگرده.. خالی بود اما پُر مثل سرِ من...


آخرین پرنده را هم رها کردم

اما هنوز غمگینم..

چیزی در این قفسِ خالی هست

که آزاد نمی شود ...


+گروس عبدالملکیان

++ ما