اخرین بار اردیبهشت بود.. نمی خوام فکر کنی رها کردمت. ترک شدی و جایگاهت رو، جایی برای ریختن خون جمع شده زیر پوست مرده، از دست دادی..
من ب تو اهمیت میدم اما تمایل دوره ای ب دور بودن مدتی هست ک شروع شده. حتی درامابینز نمیرم و نمی خوام یه پراود بینی باشم. هیچ جای زیبایی توی این کادر نیست. زیبایی مزرعه ها هستند ک تو سبزترین حالت ممکنن. تو صدای اون حشره ی ک می دونم تپله و اسمش رو نمی دونم اما صداش رو از دور می شنوم. لابلای برگ های پتوس اتاقم.
اما بر می گردم ب تو.
- جمعه ۱۳ تیر ۹۹