You made me laugh, You made me cry
You made me open up my eyes
You helped me open out my wings
My legs, and many other things..
N now..there is nth left.. I’m just crying over an empty grave.. no one is in there.. You feel absolutely great without me n I’m just like an about_to_fall_off button on your shirt..
توام ب امروز فکر کردی؟از پنج صبح بیدارم و هزار کار انجام دادم اما باز میرسم ب خاطره ی اولین بار.. اولین دیدار.. بانک رفتم، تعویض روغنی رفتم، گلدون فروشی رفتم، رفتم قلک خریدم، خاک گل ها رو عوض کردم، قسمت سه شکلات رو دیدم، تمرینای کره ایم رو نوشتم، .. اما بازم روز تمام نشد. هنوز شونزده آذره. هنوز بارون میاد مثل اون روز اما تو، دیگه نیستی. ن روی تاب وسط اون پارک، ن تو هیچ کجای این زندگی.. سرم درد می کنه و دلم..
یک روز بلند میشم و از این جا ک تو هستی میرم..
و شاعر باز گفت:
با آنکه مرا از دل خود راند بگویید
ملکی که در آن ظلم شود دیر نپاید..
- شنبه ۱۶ آذر ۹۸