هر شب، سه بیدار میشم و این آرزوی من برای خودم نبود! بیدار ک میشی، همه ی اونچه نباید صف می کشن و ب قول راجر واترز وید ایچی فیت اند فیدینگ اسمایل منتظرن نوبتشون شه و تو، بهشون توجه کنی. سه ک میشه جنگی نابرابر شروع میشه و من، مثل سرداری ک رو ب لشکرش دستورهارو فریاد میزنه، ”سالیلکوییت رو مدیریت کن ما رینا” رو تکرار می کنم.
صبح ک میشه سه کتاب رو همزمان می خونم و مثل اونجا ک ریچل ب فیبی گفت: فییبز! توو دیتس این وان دی؟ دتس سو آنلایک یو! و اون محکم گفت: آی نو! این کاری نیست ک من همیشه انجام بدم اما شد. جز!! از کل، خاطرات بریجیت جونز، و انجمن ادبی و پای پوست سیب زمینی گرنزی.. و هر جا لبخند میزنم زیرش رو خط می کشم.
- يكشنبه ۳ آذر ۹۸