میم اونشب گفت: اگر بچه داشته باشم و بخواد به سیاوش قمیشی و این آهنگا گوش بده، چنان می زنم تو سرش صدا سگ بده..
و من تو تموم راه تا دریا وقتی ب آهنگایی از سیاوش که خودش هم فراموششون کرده گوش می دادم و هربار می رسید به ”از منه خسته، رو خط رقتن، بی تو یه سایه فقط می مونه”، دلم می خواست بزنم کنار و پیاده شم بدوام، فکر می کردم شاید باید یکی بزنه تو سر من تا صدا سگ بدم و دیوار شیشه ای دورم فرو بریزه تا نفسم بالا بیاد.. اما ب پیر، ب پیغمبر خمیره ی هر کی هرجور بود تا ته همونه! من تا ته دنیا همینم..
زن دایی امروز زیر عکس دریا نوشت: ما ر ینا قدر بدون، تنهایی انسان رو ب خودشناسی می رسونه..
و باز سیاوش گفت: تو قامت سیاه شب، وقتی ستاره می میره، شاید می خواد بهم بگه، واسه رسیدن ب تو دیره..
- يكشنبه ۲۸ مهر ۹۸