تو مسیر باشگاه، تو این سرمای استخون سوز، ب این فکر می کردم ک حس می کنم این چندروز آدم بهتری شدم!! با دیدن دوباره ی دونگ هون. با گوش دادن ب صدای نفس هاش، قدم هاش. حتی نمی تونم تو جمله بیارم ک چطور ی شخصیت فیکشنال می تونه رو من چنین تاثیری بگذاره. دلرحم تر از ماه قبل. آروم تر. و بهترین لحظه های من این روزها، وقتیه ک جی آن تو مترو ب آجوشی خیره میشه.

پاک دونگ هون، تو، انسان مهربانی بودن رو آسون می کنی. و لذت زمستون رو هزار برابر.