من بر عکس خواهرم که معتقده یه جوش چرکی رو باید خوب فشار داد تا تمام عفونت داخلش در بیاد و زود خوب بشه، همیشه فکر می کنم بدن اونقدر قدرت داره که خودش از پس مراقبت از خودش بر بیاد و سیستم دفاعی می دونه ک چکار باید بکنه، تنها نیازه که بهش زمان بدیم.
اما این چند هفته، که بجای هفت ماه گذشته ک سعی کردم فقط زمان بدم تا مغزم خودش از پس همه چیز بربیاد، و دارم اینجا جسته و گریخته این غده ی چرکی رو فشار می دم رو این کادر مستطیل، حالم کمی متفاوته!! تعریف درستی از این متفاوت ندارم اما یک چیز رو ب جد می دونم. این ک هربار خوندن اونچه بی برنامه یا ب قول اونوریا impulsive و spontaneous تایپ می کنم"نمی دونم چرا نمی تونم بگم می نویسم! نوشتن خیلی فعل بزرگیه، حیفه برای چنین لحظاتی استفاده شه.." کمی از فشار رو قفسه سینه م کم میشه. تاثیری کم اما انکار وجودش گناهه. من، تمام این صفحات رو تو گوشی سیو شده دارم تا هربار حالم اون چیزی ک باید نبود و عفونت در حال پخش شدن بود، یه صفحه رو باز کنم و بخونم و خالی شم.
این مسکن های گذرا!!
- سه شنبه ۳ بهمن ۹۶