چشمام می سوزه، راه گلوم بسته ست، سرم.. قفسه ی سینه م سنگینِ.. نمی تونم حتی ب زور هم ک شده لبخند بزنم..

اما

ممنونم. خیلی، خیلی وقت بود این نوع دوست داشتن ندیده بودم، نشنیده بودم.. یادم رفته بود چجوریه! چجوری باید باشه.. یادم رفته بود..ممنونم ازتون و نگهش می دارم، تا مدت ها، تا وقتی زمان بگیرتش از من.