این روزها ک تو تعطیلات آخر ترم ب سر می بریم و چهار بعدظهر م خالیه، لایف استایل خیلی سالمی پیک آپ کردم ک شامل دانلود سریالی پزشکی میشه ک هر بار صدای آژیر آمبولانس میاد زار زار گریه می کنم تا وقتی ک برسن ب حادثه دیده و درمانش کنن.. و خب خیلی سخت نیست تصور اینکه بخش اعظمی از این سریال شامل چنین صحنه هایی میشه. و خب بخش غیر آژیر و بیمار هم داره ک اونها رو صرف خوردن تمام آشپزخونه می کنم. عملا هر چیزی ک پیدا می کنم رو می بلعم. تا اونجا ک از سیری دلم می خواد باز گریه کنم.. و خب لحظاتی بعد دوباره اورژانس پر مریض میشه و دوباره... و مامان صبح ب سطل آشغال گوشه ی اتاقم نگاه کرد و پرسید اینهمه دستمال کاغذی رو چکار می کنی؟ و خب پسر نیستم ک از چنین سوالی خجالت بکشم. راحت گفتم مصرفم بالاست. و می دونه من وقت خرید پکیج های سه تایی سیصد برگ برای اتاقم می گیرم.
هنوز منتظرم آرمان هام یادم بیاد، هنوز..
و چرا دلم نمیاد کارنیوال آو راست پوئتس آو د فال رو دیلیت کنم؟ ایتس آل اگن، اوید اند فیلییر..
و یسری از گل های محبوبه ی شب م باز شدند.. اون ها هم مثل من منتظر مهر هستند،منتظر آلبوم سیاوش..
و هزاربار شکر ک خواب بود. حالم از تصورش بد میشه.
و کاش می تونستم جانم رو بدم و چشم های غمگینش بدرخشند..
- شنبه ۲۵ شهریور ۹۶