ب ساختمونا نگاه کردم و یکی رو انتخاب. زنگ. و صدای بفرماییدی ک از جایی دور شنیده شد. بزرگ بود، شیک، بوی خوبی می اومد. و اون خانوم پرسید خانومِ...؟ و بی اراده کلمات خارج شدند.

سارا

سارا هاشمی

هاشمی رو با مکثی یک ثانیه ای گفتم و سعی کردم با لبخندی این تردید رو ماستمالی کنم.

29 ساله



نیستی و ترس های کوچک بزرگ می شوند..

و مهم نیست چندشنبه است

و مهم نیست ک ساعت چند است..