اشتیاقم کو؟

تو این روزهای ب قول مرمر "نا آروم"، نوشتن هم چاره نیست. دوا نیست. جواب نیست.

اینجا هیچ چیز نیست. تمایل. کشش.

یه بلاتکلیفیِ سنگین.

و انتظار. منتظرم مامانم بهتر شه. مامانم دوباره بلند شه. مامانم ندونه درد چی هست.

و باز منتظرم. منتظرم شقایق دوباره راه بره. بدون عصا. بدون باندپیچی.

و منتظرم دوباره ب زندگی نرمال برگردیم. زندگی ساده ی معمولیِ خوبمون.

من فاکین منتظرم..