تو کتاب دبیرستان بود:

هر کودکی با این پیام ب دنیا می آید ک خدا هنوز از انسان ناامید نیست.. رابیندرانات تاگور


نه!

هر کودکی با این پیام ب دنیا میاد ک آدم ها از هم ناامید شدند.

میلیاردها آدم دور و برت هستند اما تو از تک تکشون اونقدر ناامید شدی ک تصمیم می گیری خودت، از صفر دوباری بسازی. یه تازه و نو ش رو. و فکر می کنی این با بقیه فرق خواهد داشت. خودم بزرگش می کنم و جوری تربیتش می کنم ک متمایز از این میلیاردها آدم دیگه باشه. آخرین امید. من تمام عشق م رو ب کسی می دم ک خودم ساختم..


اما نه! کپی آو اِ کپی ..