برف سنگین و نبود برق و ..

کنگر خوردم و لنگر انداختم.. خواهرم از اون پروانه هاست که لحظه ای از ب دورم چرخیدن دست نمی کشه.. و من، پریودزده ی مفلوک در سکوت ب محبت هاش نگاه می کنم.. وقتی وسط حرفش گفتم اگه شکمم درد نداشت حتما هرجمله ت رو تصدیق می کردم اما الان فقط می تونم نگاهت کنم، ریسه رفت.. گفت نمی خواد، نگاه کافیه..لیوان زنجبیل ب دست با پتویی ک دورم پیچیده شده بود روی کاناپه چمباته زده بودم و زیر نور زرد چراغ گازی با هم عصر رو گذروندیم.. خرس ها با باباشون رفته بودن پارک برف بازی..

اگر این کوالیتی تایم نیست، پس چه چیز دیگه ای می تونه باشه؟