روزی یکی دوبار این صفحه رو باز می کنم و هیچ حسی ب هیچی ندارم. می بندم. واقعا این روزها بی حوصلگی و بی رغبتی بیداد می کنه.

دیروز ده تا فیلم دانلود کردم.. اون هایی بودن که سالها قبل دیده بودم. کیل بیل1 و 2 کوئنتین تارانتینو، سیکث سنس بروس ویلیس، الفنت من آنتونی هاپکینز، د یوژوئل ساسپکت کوین اسپیسی، و.. و دیدمشون دوباره. 144 گیگ حجم رو فقط برای فیلم گذاشتم. فیلم های دهه هفتاد، هشتاد، نود، و اوایل دهه ی دو هزار.. من سام هستم..

و در آخر، فنسز دنزل واشنگتنِ بزرگ، منچستر بای د سی کیسی افلک، لالا لندی که همه جایزه هارو درو کرده و شانس بالای اسکار رو داره..هرچند تایپ من نیست این سبک ها.. راین گاسلینگِ چارمینگی ک اسپیچ گلدن گلابش وقتی اونطور راجع ب زنش حرف زد و دوست داشتنی تر شد.. اوا مندزی ک اون اوایل باورمون نمیشد با هم هستند..

دلم برای اینطور چیزهای بی ارزش اما شیرین رو دونستن تنگ بود. کل نوجوونی من به هالیوود می گذشت. جزء ب جزء همه چیز رو می دونستم. همه رو می شناختم، هنوزم می شناسم..

اینبار می خوام برم سمت سینمای ژاپن! و بعد سوئد.

و تمااااااامِ فیلم های مریل استریپ. چقدر این زن رو دوست دارم. شش هفت تا بیشتر ندارم ازش.

انی وی!

ناخونام رو از ته گرفتم. خوابم میاد. کتفم از بد خوابیدن دیشب ب شدت درد می کنه و فردا تو باشگاه پدرم رو در خواهد اورد. یمدتِ عادت مزخرف رو سینه خوابیدن ولم نمی کنه. بدترینه چون صورت کامل تو بالش فرو و ب فنا میره.


مدتیِ عکسی که باب میلم باشه ندیدم. حوصله ی حرف زدن ندارم. حوصله ی شعر.. تنها خوبی اینروزها سردی هواست. کاش شش ماه زمستون بود. زمستونِ لخت.