قبل از هرچیز..

از آخرین باری که دری باز بود و اینجا کسی چیزی برام نوشت شش ماه می گذره.. مرسی..

برای واژه واژه ای ک تایپ کردی ممنونم و و لیاقتشون رو ندارم..

هزاران بار ممنون تر بخاطر اینکه دلیلی برای انتظار سیزده روز عید بهم دادی. اون سال تو با اون سیزده متنی که برای تحت تاثیرقراردادن اون دختر نوشتی ماها رو تحت تاثیر قرار دادی. مسیر تغییر کرد، نگاه تغییر، ذائقه تغییر، و ما تغییر کردیم. اسمم تو پروفایل ها ب میجر تام تغییر کرد. آهنگ عصر جمعه به سایرنز.. کالد آف تودی.. آلردی لیت تو سی گوودبای..  نوشته های روی دیوار اتاق به نور لووک فر د تروث این یر مادر'ز آیز.. تکرار و تکرار آل بای مای سلف تو هر در بستن ی.. تو هر له شدن لابلای دیوار پناه به آی واک ثرو والز.. و.. و.. 

سروایو و سیزده بار دیگه جادو کن. لطفا. اینکه این بار من دلیل اون سیزده تا باشم ایز سامثینگ بیاند بلییف.. 

پی.اس: دفعه ی بعد تو چهارچوب خصوصی تری خواهم نوشت. آی دوو پرامیس.

پی.اس نامبر توو: یک روز بهم بگو چطور پیدام کردی؟.. همونطور ک حدس زدم؟ اما بیان قول داده بود پست هام ب هیچ موتور جستجویی منتقل نشه:/

.......................

 بعد از هرچیز

امروز بیست و هشتمین تولدش بود، بیست و دوبارش رو بودم. آخرین بار ک دیدمش فروردین قبل. آخرین بار که می تونستم ببینمش اما ترجیح دادم بجای پل هوایی از اتوبان رد شم اما روبرو نشیم ماه پیش.. آخرین بار ک فکر کردم دوستش ندارم دیشب و آخرین بار ک فهمیدم اشتباه می کنم امروز. چقدر باریکه این مرزها. ب قول ریچل د لاین بیتوین لاو اند هیت ایز ا اسکارف.. 

امروز نوشت چقدر دیر کردی خواهر.

و چشمم پر شد.