مریم جانم،

مدت هاست، مدت هاست، مدت هاست ک با نیت نوشتن چند خطی صرفا و مطلقا برای تو اینجا میام اما نمیشه. نمیشه چون ب هر چیزی ک تا سر انگشتام میان فکر می کنم میبینم چقدر بی ارزشن، چقدر حقیر.. ب قول شاعر  "خاک بر سر تمام این کلمات"  ... 

خاک بر سر این کلمات و این لحظات..

تو در همه چیزهای خوبی ک می بینم، می خونم، می شنوم هستی. تو حتی در همه ی چیزهای زیبای غمگینی ک گلوم رو ب بغض مینشونه هم هستی. تو در لابلای نت هایی ک  Ludovico Einaudi باهاشون من رو ب ناکجاآباد هدایت میکنه هم هستی..

خاک بر سر تمام این کلمات.