شبایی ک گردش چشمات هم درد داره. دراز کشیده، خیره ب سقف، بی حرکت. اونقدر ب نقطه ای نامعلوم خیره ک توهم سوراخ شدنش کمی از جدیت همه ی این ثانیه ها کم کنه اما اونقدر قوی نباشه ک خدشه ای ب جذابیت تصویری از روزهایی تو آینده ای نزدیک ک میشه تمام روز ستاره ی فیلمی شد ک تمام نقشش دراز کشیدن تو کافین و بی حرکت موندنه، وارد شه.
حالم از همچی اما بیشتر از اینطور چرت و شر نوشتن بهم می خوره اما آدم نیستم خب.
آدم باش پرینسس.فر فاکس سیک.
- سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۵