کشف دهان تو

منزجر.پوچ. اگزاستد

ب خون هم تشنه..

فردا..جمعه، جمعه جمعه جمعه..

بیزارم از بودن هایی ک وقتی نیست تمایل ب بودنش هست و وقتی هست تمایل ب نبودنش..

۳ نظر

جمعه ۶ آذر ۹۴

نظرات (۳)

ورود نام نویسنده الزامی نیست

جمعه ۶ آذر ۹۴
۰۸:۲۳

ماری جان گاهی یه چیزایی که اصلا فکرشو نمی کنی واس چند دقیقه تو رو از وضعیت اسفباری که هستی می کشه بیرون.

مثلا یادمه یبار که داشتم از همدان به سمت تهران میومدم، سوار یه ماشین شخصی، از این بین راهیا شدم.

کل مسیر رو بالای ۱۳۰ میروند. تازه فقط با یه دست و یه پا...دست چپش درگیر اس بازی بود و پای چپش روی داشبرد ماشین.دست فرموننش عالی بود. یدونه عوارضی توقف نکرد. طوری از میون ماشینا سر میخورد و جلو میرفت که انگار داره پرواز میکنه. لذتی که داشتم می بردم بی نهایت بود.

تازه اینکه بغل دستیم از استرس و ترس کل مسیر دو دستی صندلی جلو رو چسبیده بود و با چشای گشاد شده به اطراف نگاه میکرد، لذتم رو چند برابر میکرد.

کلی جلوی خودمو گرفتم که ابراز احساسات نکنم توی جمع. فوق العاده بود.

ماری جان کارتینگ، پینتبال، بانجی جامپینگ نمیدونم به هر کدوم که دسترسی داری...ممکنه برای چند دقیقه تورو ببره توی یه حس و حال دیگه. اصلا مهمون من...ارزشش رو داره امتحان کنی.

میشه اسمت رو استفاده کنم؟ باور کن دیگه داره این بازی خیلی تو در تو میشه...
بیرون کشیده شدن برای چند دقیقه؟ ؟ چند دقیقه؟؟
چند دقیقه کافی نیست..
نیست..

کشفت کردم..

شک دارم..شک..

ورود نام نویسنده الزامی نیست

جمعه ۶ آذر ۹۴
۱۶:۵۰

سلام ماری جان

معلومه که میشه اسمم رو استفاده کنی.

ولی راستش نفهمیدم کدوم بازی رو میگی...تو در تو چیه؟؟

حالا شما همین چند دقیقه رو دریاب.

هههه...اولین باری که رفتم پینتبال یادم افتاد. هههههههههه....سوتو که زدن و رفتیم تو دل دشمن توی ثانیه دهم گلوله رنگی پخش شد تو صورتم. خدا خیرشون بده ماسک میدن به آدم. ماری خیلی حال میده. مخصوصا آدم جوگیر میشه یک حرکتای ژانگولری میزنه. هییی...

ماری جان چیو کشف کردی؟؟ منو؟؟ گیج شدم....به چی شک داری؟ نمیدونم چی بگم...

تو در توی وننان..

همدان رو کشف کردم..

کار من از لحظه ها گذشته مصطفی..

مریم

شنبه ۷ آذر ۹۴
۱۰:۵۹

یه آهنگایی هم هستن که تا شروع میشن دلت آشوب میشه، یاد خیلی چیزا که نمیخوای یادت بیان هجوم میاره بهت و یهو دگرگونت میکنه، یخ میکنی، دوباره تو دلت پاییز میشه، خنده از لبت میره و چشمات نمناک میشن، اما نمیتونی ردشون کنی، خودآزار تا تهشو گوش میکنی شایدم دوباره از اول گوش کنی و باز از اول و باز از اول ولی ردش نمیکنی...

همیشه همین بوده مریمی .. آهنگایی ک کاری می کنن که هزاربار فرو بریزی، ک خرد شی، ک تکه هات قابل بازسازی نباشن اما اصرار داری ب ادامه دادن، ب نابودی..
هرکسی پتانسیل خودآزاری رو داره فقط بعضیا مثل ما این رو از بالقوه به بالفعل تغییر میدن..

این جمله مصداق بارز این کار ماست:
http://www.pro.uploadpa.com/?file=1448701736199000_1345409752114844.jpg