ب حل شدن آسپرین تو لیوانم نگاه می کنم و یهو سر می کشم ش. بسته رو تقریبا از تو دستای مامان چنگ زده بودم.
س ر م..
ورونیکا تصیمی می گیرد بمیرد اون گوشه ست. سالها پیش یبار.. و حالا دوباره.. ورونیکا.. ورونیکا..مارینا..مارینا.. نه اینو دوست ندارم.. ماری نا..این بهتره..
شِر نوشتن ها..
نمیاد..حرف..
- سه شنبه ۱۹ آبان ۹۴