هنوز ندیده بودمش فقط اسمشو شنیده بودم اما نمی دونم چی باعث شد همون روز اول شمارشو با The Girl سِیو کنم!

و بنگ! ندیده جذبش شدم. دیدنِ اینکه عکس پروفایل تلگرامش  د والِ پینک فلویدِ برای دوست داشتنش بس بود. براش نوشتم منم فلودین م.

بعدها تو دومین ملاقاتمون گفت: شبی که گفتی توام د وال رو دوست داری فهمیدم فرق داری.

و این یعنی برای اون هم یه بنگ.

یکسال کوچکتر از منِ، گرافیک خونده و د وال موضوع پایان نامه ش بوده. "بیشتر از این چی می خواستم مگه؟"

هیچ چیز دیگه ای نمی دونم جز اینکه خیلی ناگهانی نامزد کردِ و قراره همراه شوهرش از ایران بره و من قرارِ کسی باشم که با کمکم وقتی رفت بتونه گلیمشو از آب بیرون بکشِ. دو ساعتی که با هم گرامرارو زیر و رو می کنیم به کنار،اون نیم ساعت آخری رو که راجبه موسیقی و فیلم و عکس آدرنالینمونو به بالاترین سطحش می رسونیم یچیز دیگه ست. چای می خوره و من فقط فنجون رو به لبهام می چسبونم و بر می گردونم،میدونه بیزارم از این مایع و می خنده بهم.

بهش ریورساید دادم و بهم گانز اند رُزز..

ماها تکه های پازلیم،مَچ.:)